آمدم بعد از حدود ۹ ماه اینجا اعترافی را بنویسم .
هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم که با رفتنش ناراحت شوم و آرزو کنم زودتر برگردد . !!!» باورت میشود آیا ؟؟؟؟
همه چیز تغییر کرده من ، او . فقط یک چیز همیشه ثابت است !! زمان همه چیز را تغییر خواهد داد مطمئنم
خوب یا بد ۵ روزه دیگه سال ۹۷ هم تموم میشه خیلی وقته تجربه یک سال خوب رو نداشتم شاید بهترین روزها و سالهای عمرم همون روزهای پر استرس مدرسه بود همون روزهایی که چند تا امتحان توی یک روز داشتیم همون روزهایی که صبحای زود بیدار میشدم درس بخونم همون روزایی که در ظاهر پر استرس نی گذشت . اون موقع کی فکرش رو میکرد سرنوشت آدمها چیه .
اون اتفاقی رو هم که فکر می کردم نیفتاد .
.
.
بگذریم .
مهربان من مشغول درس و مدرسه ست غرق در دوران کودکی و
.
به همین زودی کلاس دوم هم تمام شد و چند ماه دیگه دختر کوچولوی من یک عدد کلاس سومی میشه !
نمی دونم چرا ولی از بزرگ شدنشون می ترسم ! دلم هُری میریزه از اسم کلاس سوم ، چهارم ، پنجم و دوست دارم من همیشه همون مامان ۲۵ ساله بمونم و دخترکم هم همون کوچولوی شیرین دو ، سه ساله !
بگذریم
توی این دنیا چیزی جز دلهره و ترس وجود نداره !
ساعت ٥ صبح ساعت موبايلم زنگ مى خوره بلند ميشم براى نماز دوباره مى خوابم تا ٧ كه دوباره ساعت موبايل زنگ مى خوره بايد بلند بشم مهربان رو يارى كنم براى رفتن به مدرسه هفت و نيم دوباره ميام بخوابم تا حدوداى نه ، نه و نيم كه فرشته كوچولوم بيدارم كنه و ديگه بلند بشم سر كارهاى هميشگى از صبحانه دادن وغذا درست كردن و كمى بازى با فرشته كوجولو شروع ميشه تا يه كم جمع و جور كنم ظهر شده و خان بالا مياد براى ناهار و بعدشم راهش رو ميكيره و ميره بخوابه دوباره من ميمونم و فرشته جانم تا ساعت دو كه خواهرش بياد
اول از همه گفتم يه سر به اينجا بزنم خيلى وقته نيومدم چقدر توى ذهنم كلمات و جمله ها رو بالا و پايين كردم تا بيام اينجا بنويسم اما نشد
الانم كه اومدم واقعا خسته ام دلم يه خواب حسابى مى خواد ولى حيفم اومد بدون كمى نفس كشيدن توى اين سكوت برم بخوابم !
بعد از تاسوعا ، عاشورا كه برگشتيم يخچالمون خراب شده بود همه چيز توى يخچال گنديده شده بود و بوى گند همه جا رو برداشته بود همه اش در حال بدو بدو و كارم ! فرشا رو داديم بيرون رو فرشى و پرده رو شستم يه دستى به خونه كشيدم
عاشق روزهاى بلند تابستونم اينكه دير شب ميشه خيلى خوبه وقتى روزها كوتاه ميشن واقعا دلم ميگيره و حالم بد ميشه از پاييز متنفرم از روزهاى كوتاهش از مريضيهاى بچه ها از مدرسه رفتن و حرص و جوش خوردناش از . آه اصلا الان نمى خوام بهش فكر كنم حالم بد ميشه
درباره این سایت