محل تبلیغات شما
ساعت از ١٠/٥ شب گذشته لنگ لنگان از اتاق بيرون ميام مثل كبوترى كه از قفس آزاد شده ميرم ميشينم روى صندلىِ محبوبم تا بلكه خواب رفتگى پاهام خوب بشه يه نفس راحت مى كشم بالاخره خوابيدن !!!! واى چه سكوتى چه آرامشى غير از يه لامپ كوچيك توى آشپزخونه بقيه چراغها خاموشن حالا منم و تاريكى شب منم و اين سكوت دلچسب .!!!!

اول از همه گفتم يه سر به اينجا بزنم خيلى وقته نيومدم چقدر توى ذهنم كلمات و جمله ها رو بالا و پايين كردم تا بيام اينجا بنويسم اما نشد  

الانم كه اومدم واقعا خسته ام دلم يه خواب حسابى مى خواد ولى حيفم اومد بدون كمى نفس كشيدن توى اين سكوت برم بخوابم ! 

بعد از تاسوعا ، عاشورا كه برگشتيم يخچالمون خراب شده بود همه چيز توى يخچال گنديده شده بود و بوى گند همه جا رو برداشته بود همه اش در حال بدو بدو و كارم ! فرشا رو داديم بيرون رو فرشى و پرده رو شستم يه دستى به خونه كشيدم  

ترانه ۱۴۲ : پس از چندین ماه ....

ترانه ۱۴۱ : دوباره عطر بهار

ترانه ۱۳۹ : پاییزی دیگر .....

يه ,رو ,توى ,كه ,  ,منم ,اين سكوت ,شده بود ,منم و ,بود همه ,بخوابم  

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها